آقایان، کروش را اخراج کنید!
بالاخره فریاد کارلوس کروش بلند شد. سرمربی تیم ملی ایران که با تیمی بیستاره به جام جهانی رسید، حالا از وضعیت موجود گلایه دارد. او در روزهایی ما را به جام جهانی برد که به دلیل نبود باشگاههای مولد و فساد وحشتناک در ردههای پایه، بیریشه و ناتوان شدهایم.
او با تیمی به جام جهانی رفت که از نظر وجود ستاره در برابر تیم 98 و 2006 هیچ حرفی برای گفتن ندارد؛ اما بازیکنان این تیم، متحد و یکدل برای ملت بازی کردند و این همدلی ثمره موارد بسیاری از جمله حرفها و رفتار کروش بود. تیم ما ستاره نداشت؛ با این حال کروش با بازیکنان غیرتمندش ما را به جام جهانی برد. میدانیم که داستان روزهای آخر، داستان اتحاد همیشگی ما ایرانیان در روزهای سخت بود. اتحادی مقدس که هموره در چنین روزهایی بین ما ایجاد میشود؛ اما با این حال کار کروش و شاگردان بیادعا اما غیورش، کاری بزرگ بود. بازیکنان تیم ملی از جان مایه گذاشتند تا ما به جام جهانی برویم؛ اما آیا فوتبال دنیا این فرمول غیرت را همیشه برمیتابد؟ در جام جهانی هم میتوانیم صرفا با ابزار غیرت به میدان برویم و به فینال جام جهانی برسیم؟ کروش از دست همه ناراحت است و حق هم دارد. همه میدانیم ماجرای بازی با قطر در دوحه را. کروش دانست که اساتید زدوبند، برای نیمکت او چه نقشههایی کشیدهاند و به چه کسانی لابی کردهاند. او حتی الان هم سایه آنها را بالای سر تیم ملی میبیند. با این حال میگوید فوتبال شما هیچ چیز برای لذت بردن ندارد. فوتبالی بیبرنامه که آدمها، تمام قوانینش را دور میزنند. برنامهها، ضمانت اجرایی ندارند و با یک تلفن از یک آدم خاص، همه چیز به هم میریزد. این فوتبال چه چیزی برای تعریف کردن دارد؟ لیگ را 16 تیمی میکنیم چون عرضه اداره لیگ 18 تیمی را نداریم. چون قدرت برنامهریزی نداریم... چون ناتوانیم. با این حال در سال 2013 در شرایطی که «لیگ دسته 5 آلمان» هم برنامه کامل خود را دارد و وحید هاشمیان از همین الان میداند در هفته آخر در «چه روزی» و در «چه ساعتی» بازی میکند، ما قدرت برنامهریزی دقیق برای «لیگ برتر» را نداریم.
ما فوتبالی داریم که وزارت ورزش، دشمن فدراسیون محسوب میشود. فوتبالی داریم که رئیس یک شرکت هواپیمایی، برای حمایت از تیم ملی مظلوم ما برکنار میشود و فدراسیون نخبه ما برای این حمایتهای ویژه، از رئیس جمهور تجلیل هم میکند! ما فدراسیونی داریم که در عصر صنعت شدن و پولساز بودن فوتبال، دست گدایی به این سو و آن سو دراز میکند و به دلیل بیپولی، اردوی تیم ملی کشورش را در راه آمادهسازی برای جام جهانی لغو میکند.
چه اصراری وجود دارد که ما با این فوتبال پویا، به دنبال فردی مانند کروش باشیم که از یک ماه پیش به دنبال محل استقرار تیم ملی در جام جهانی سال آینده بود؟ کروش میداند که با وجود مافیای قدرتمند فوتبال، بختش برای نشستن روی نیمکت تیم ملی در جام جهانی ضعیف است؛ با این حال فریاد میزند تا شاید به خود بیاییم و بیدار شویم. بلکه کمی به قوانین حاکم بر فوتبال دنیا احترام بگذاریم. کروش غریبهای است که میدانیم دیر یا زود میرود؛ اما واقعا با این فوتبال در میان فوتبالهای بابرنامه، متمول و هدفدار دنیا، دنبال چه میگردیم؟ وقتی میخواهیم راه خودمان را برویم، چرا باید با کروش کار کنیم؟ برکنارش کنیم و کار را به دست همانهایی بسپریم که برای رسیدن به نیمکت تیم ملی جان به جان آفرین تسلیم میکنند.
نظرات شما عزیزان: